بایو ۳۰ سالگی یه کسی که اومده به وبلاگ نوجوونیش سر بزنه و احساسات اون بچه رو درک کنه و بالا بکشونتش. به لطف خدایی که این سالها پیدا کردتش ^ـــ^
بایو ۱۷ سالگی ................................. من...کاغذ...و یک ذهن مچاله، من شاعر نیستم فقط گهگاهی احساسات شوریده ام _که گاه قطرات اشک چشمانم اند روی جوهر خودکارم میغلتند و آزارم میدهند! .................................